قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد

از باد، آفتی به چراغم نمی‌رسد

از بس که باز می‌کنم از کار دل گره

ناخن به تازه‌کردن داغم نمی‌رسد

۳

گلشن پر از گل است، ولیکن ز هیچ گل

بوی محبتی به دماغم نمی‌رسد

عشق است نخل میوه باغ دلم، ازان

دست کسی به میوه باغم نمی‌رسد

قدسی ز خیل گمشدگان محبتم

از جستجو کسی به سراغم نمی‌رسد