خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ
این است علاج دل بیمار و دگر هیچ
هرچند که در کلبه ما دیده گشایی
عشق است رقم بر در و دیوار و دگر هیچ
هرچند ملک نامه اعمال مرا دید
نام تو رقم دید به طومار و دگر هیچ
گر زیر کهن دلق مرا خلق بجویند
یابند همین رشته زنار و دگر هیچ
جز زمزمه عشق نداند دل قدسی
موجود شد از بهر همین کار و دگر هیچ