قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌ست

عالمی پر از شهید و غمزه قاتل یکی‌ست

خواه سوی کعبه رو خواهی ره بتخانه گیر

کوی عشق است این به هر جا می‌روی منزل یکی‌ست

نه ز هجران خسته دل گردیم نی از وصل خوش

موج دریاییم ما را لجه و ساحل یکی‌ست

وادی عشق است اینجا ساربان آهسته ران

هر قدم مجنونی افتاده‌ست اگر محمل یکی‌ست