گر به خیال در نظر جلوه دهد جیب را
بددلیام ز سایهاش، فرض کند رقیب را
رتبه عشق بین که چون بر سر حرف دوستی
کودک بیسواد او مسخره کرد ادیب را
همچو بنفشه ننگرم هیچطرف در این چمن
تا نرسد زمن غمی خاطر عندلیب را
لذت درد دوستی نیست نصیب بیغمان
دست هوس مگر درد، پیرهن رقیب را
دل چو ز عشق خسته شد گرد شفا ازو بشو
عرض دوا چه میبری درد مگو طبیب را
قدسی اگر تو عاشقی یار تو در دل است و بس
هرزه متاز هر طرف چشم غلط نصیب را