ای که مینالی ز دوران، جورِ یار من نگر
اضطراب از من نگر صبر و قرار من نگر
جانب گلشن مرو کان، یک دو روزی بیش نیست
پر ز اشک لالهگون دائم کنار من نگر
ای که میگویی ندادم دل به خوبان هیچگه
سوی میدان آی و شهسوارِ من نگر
سینهام پرداغ و چهرهٔ گل گل از خوناب اشک
یک زمان سویِ من آ، باغ و بهار من نگر
باشدت رحمی فتد در دل بیایی سوی من
حال زار من ببین شخص نزارِ من نگر
گر تو داری میل خوبان دیده عبرت گشای
سینهٔ پرسوز و چشم اشکبارِ من نگر
شکر کن محیی که در راه تو خاری بیش نیست
هر طرف صد کوه غم در رهگذار من نگر