سرفرازا خدای عزّ وجل
بتو اقبال بی تناهی داد
این چنین دولت اکتسابی نیست
که ترا قدرت الهی داد
عصمت خون و مال خلق تویی
همه عالم برین گواهی داد
بخدایی که فیض انعامش
جان و روزی مرغ و ماهی داد
حکمت او ترا به استحقاق
ملک بخشید و پادشاهی داد
که بده داد من ز دست خری
که به رویم لباس کاهی داد
مال من بستد و ، بداد بدان
از مناهیّ و از متنهی داد
عوض زرّ سرخ و سیم سپید
زرد رویی و دل سیاهی داد
از که باشد امید مظلومان
گر تو یاری من نخواهی داد؟