کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - ایضا له

سپهر شعبده‌باز از درون پردهٔ غیب

لطیفه‌ای دگر آورد کاهلا صلوات

رسید دختر دیگر مرا و یکباره

ببرد رونق عیش و برفت آب حیات

اگر نتایج صلبم بود برین قانون

نه هیچ رنگ شفا یابم و نه بوی نجات

اگر نباشد جز رابعه دوم دختر

چنان بهست که سوی عدم برد برکات

ازین سپس سخن خوش ز من نزاید از آنک

بنات فکر بدل شد مرا به فکر بنات

بنات را ز پی نعش آفرید خدای

ز بدو آنکه سپهر آمدست در حرکات

ز مَکرُمات بود دفن دختران همه وقت

اگر به حال حیاتست و گر به حال ممات