کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۶

میآید و چهره از عرق تر کرده

چو کان بکفت و اسب ز جابر کرده

واندر رخم زلفهای گرد آلودش

شهری دل خسته خاک بر سر کرده