کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۶

من دوش گشاده داشتم روزن چشم

بستم ز گهر سلسله بر گردن چشم

تا روز بنوک مژّه از بی خوابی

بر جیب سپهر دوختم دامن چشم