کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۷

زلف تو که خون خلق ازو می بارد

گیرم دل عاشقان همی آزارد

باری کلهت بروچه دعوی داد؟

کز سایه بآفتاب می نگذارد