کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۸

چون دید بر آورده غم از جانم گرد

بی فایده بسیار پشیمانی خورد

بگذشت و همی گریست، می گفت بدرد

خوی بد من کار چنین داند کرد