کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

در تن غم تو بجای جانست مرا

سودای تو مغز استخوانست مرا

از عشق فرا گذشت این کار ار هیچ

چیزیست ورای عشق آنست مرا