کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

هر کرا زلف عنبرین باشد

طبع اوبا وفا بکین باشد

چون بود بر رخ تو طرّۀ تو

نقش چین بر حریر چین باشد

غمزۀ تو بچابکی ببرد

دل که در هفتمین زمین باشد

در سر زلف تو همی گردد

که دلم بردو خود همین باشد

نی بجان تو کش بدت آرم

ورچه با ماه همنشین باشد

رخت دل چون نهم بر هندو

لاجرم حال او چنین باشد

خو بزلف چرا سپردم دل؟

در جهان هندوی امین باشد؟

بی دل اندر جهان بسی گردد

هر کرا درد نازنین باشد

عاشقان رخ ترا باید

که زر و سر در استین باشد

ورنه هر ک از زر و سراندیشد

عاشقی از صف پسین باشد