ما ساغر الست به رغبت کشیدهایم
قالوابلی به گوشِ ارادت شنیدهایم
گر مستی کنیم ز بی طاقتی رواست
کآن روز کاسه هایِ لبالب کشیدهایم
نه نه قدح کشان دگران اند ما نهایم
ما جرعه یی ز جرعه ی ایشان چشیدهایم
دیرست تا نهالِ مودّت به مهرِ دل
بر جویْ بارِ روضه ی جان پرودهایم
در پیشِ شش جهات به کاوینِ هر دوکون
خود را ز پیرِ زال جهان واخریدهایم
بر دل ز بارِ فاقه نداریم هیچ بار
زیرا که ما سرِ طمع اول بریدهایم
با کاورانیانِ مجرّد مصاحبیم
افلاس و فقر و فاقه از آن برگزیدهایم
بیپای رهسپرده و بی نطق گفتهایم
بی سامعه شنیده و بی دیده دیدهایم
یک هفته یی تعهدِ ما کن نزاریا
ما را عزیز دار که مهمن رسیدهایم