امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

رفتی و به یک بارگرفتی کم من

کشته شدم و نداشتی ماتم من

داغ تو بسوخت این دل پر غم من

ای داغ تو گرم سرد کردی دم من