امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

کافر بچه‌ای سنگدل آوردهٔ غازی

دلهای مسلمانان بربوده به‌ بازی

شد در صفت حیلت بازی دل او سخت

تا سست کند قاعدهٔ ملت تازی

هر توبه‌ که دیدیم در اسلام حقیقی است

در عشق همان توبه شد امروز مجازی

سوگند خورم‌ کز دل و جان بندهٔ اویم

هرچند که هرگز نکند بنده نوازی

اندر صف خوبان پری چهره چنان است

کاندر صف شمشیر زنان حیدر غازی

مسکین دل من هست همیشه به ‌کف او

گردان شده چون دف به کف حیدر رازی