امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

ای خوبتر ز یوسف ز این خوبتر مشو

از چشم بد بترس و زخانه به در مشو

یارت منم ز عالم و جایت دل من است

یار دگر مگیر وبه جای دگر مشو

گر خواستی ز حسن همی پایهٔ بلند

بر آسمان رسیدی ازین پیشتر مشو

بد بودی آن زمان که ندادمت هیج پند

اکنون‌ که پند دادمت از بد بتر مشو