عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۷

دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر

مرمر ز برش خیزد شکر ز لبش بارد

عنبر به خم زلفش عبهر به دل چشمش

خنجر سر مژگانش عرعر به قدش ماند

.......................................

بتگر نکند چون او پیکر چو پری دارد