هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

کار من فریاد و افغانست، دور از یار خویش

مردمان در کار من حیران و من در کار خویش

ای طبیب دردمندان، این تغافل تا به کی؟

گاه گاهی می‌توان پرسیدن از بیمار خویش

گرد کویت بیش از این عشاق مسکین را مسوز

دود دل‌ها را نگه کن بر در و دیوار خویش

چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را؟

رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش

تا هلالی را به سوز عشق پیدا شد سری

می‌گدازد همچو شمع از آه آتشبار خویش