گر صد برگ را روی تو وارث
شمیم مشک را موی تو وارث
ز هر نرگس که او جادو فریب است
فریب چشم جادوی تو وارث
ز هر سنبل که بر نسرین کند ناز
نسیم جعد گیسوی تو وارث
هر آن هندو که بر ابرو نشیند
سواد زلف هندوی تو وارث
ز سروی کان به باغ راستان است
قد چون سرو دلجوی تو وارث
کمان مشک را بر تخته سیم
جبین و خط ابروی تو وارث
ز خوش گویان همه ابن حسام است
زبان و طبع خوشگوی تو وارث