مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

صالح تر و خشک شد ز تو دیده و لب

چه بد روزم چه شور بختم یارب

با درد هزار بار کوشم همه شب

تو مردی و من بزیستم اینت عجب