مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

مهمان من آمد آن بت و کرد طرب

شوخی که در او همی بماندم به عجب

چون نرگس و گل نبست نه روز نه شب

از نظاره دو چشم و از خنده دو لب