سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶

در گلشن حسن چون تو کس نیست

معروف چو گل بخوب رویی

من تنگ دلم چو غنچه و تو

لاله رخی و بنفشه مویی

موی تو بر آن زمین که افتاد

از خاک نرفت مشک بویی

ما آن توایم وجمله گویند

تو آن کئی همی نگویی

گم شد دل صد هزار عاشق

تو خود دل عاشقی نجویی

دستت نرسد بدامن سیف

تا دست زخویشتن نشویی

ای چون گل نو بتازه رویی

بر روی تو ختم شد نکویی