ای پیشِ تو ماه آسمان خیره
وز روی تو آبِ روشنان تیره
در چشمِ تو روی مردمی پیدا
در روی تو چشمِ مردمان خیره
بر دُرج دُرت ز لعل پیرایه
بر طرفِ مهت ز مُشک زنجیره
با چشمِ تو نرگس است همخوابه
با لعلِ تو شکّر است همشیره
همواره درونِ من بتو مایل
پیوسته رقیبِ تو ز من طیره
شیرین سخنِ تو تلخ شد با ما
آری بمرور میشود شیره
سیف از درِ تو شکسته بازآمد
چون لشکرِ کافر از دَرِ بیره