سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

ای پیشِ تو ماه آسمان خیره

وز روی تو آبِ روشنان تیره

در چشمِ تو روی مردمی پیدا

در روی تو چشمِ مردمان خیره

بر دُرج دُرت ز لعل پیرایه

بر طرفِ مهت ز مُشک زنجیره

با چشمِ تو نرگس است همخوابه

با لعلِ تو شکّر است همشیره

همواره درونِ من بتو مایل

پیوسته رقیبِ تو ز من طیره

شیرین سخنِ تو تلخ شد با ما

آری بمرور می‌شود شیره

سیف از درِ تو شکسته بازآمد

چون لشکرِ کافر از دَرِ بیره