نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد
که ره گذار تو بر جانب عراق افتد
چو بگذری بسر کوی یار من برسان
سلام من اگرش هیچ بر مذاق افتد
۳
بدان نگار که گرماه روی او بیند
شب چهارده ازشرم در محاق افتد
وگر بپرسدت از حال و روزگار دلم
بفرصت ار نفسی با تو هم وثاق افتد
بگو چگونه بود حال آنکه دور از تو
زآب وصل تو درآتش فراق افتد
۶
دلش گداخته از راه دیدگان بچکد
چودر حدیث توبا وصف اشتیاق افتد
بیادگار دل تنگ ما نگه می دار
که باز وصل من وتوکی اتفاق افتد