سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت

مستی امشبم از باده دوشین لبت

نیست شیرین که زفرهاد برای بوسی

ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت

وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست

تا بامسال خوش از بوسه پارین لبت

محتسب سال دگر بر سر کویت آرد

همچنین بی خودم از باده نوشین لبت

طبع شوریده من این همه شیرین کاری

می کند در سخن امروز بتلقین لبت

سیف فرغانی چون وصف تو می کرد گرفت

طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت