سیاهچشما! مهر تو غمگسار منست
به روزگار خزان، روی تو، بهار منست
دلم شکار سیهچشمکان توست و رواست
از آن که دو لبِ شیرین تو شکار منست
به مهر تو دلِ من وامدار صحبت توست
لب تو باز به سه بوسه وامدار منست
جفا نمودن بیجرم کار توست مدام
وفا نمودن و اندیشهٔ تو کار منست
اگر تو ماهی، گردونِ تو سرای منست
اگر تو سروی، بستان تو کنار منست