امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶۰

مه به زلف تو گر شود بسته

هر زمان خوب تر شود بسته

گر به زلف تو چشم بگشایم

موی در مو نظر شود بسته

۳

چون گشایی دهان شیرین را

تنگهای شکر شود بسته

گر ز جورت به چرخ ناله کنم

چرخ را هفت در شود بسته

دیده کز خواب بسته می نشود

هم به خون جگر شود بسته

۶

از دم سرد من عجب نبود

آب چشمم اگر شود بسته

بنده خسرو که دل به مهر تو بست

کی به مهر دگر شود بسته