امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۰

اگر آن ماه مهربان گردد

غم دل غمگسار جان گردد

آنکه چون نامش آورم به زبان

همه اجزای من زبان گردد

۳

ور کنم یاد ناوک چشمش

مو بر اعضای من سنان گردد

چون کنم نقش ابرویش بر دل

قد چون تیر من کمان گردد

مه ز شرم جمال تو هر ماه

در حجاب عدم نهان گردد

۶

یارب، این آسیای دولابی

چند بر خون عاشقان گردد

چون دلم با غم تو گوید راز

در میان خانه ترجمان گردد

چون ز لعلت سخن کند خسرو

شکر از منطقش روان گردد