صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۵۲

کند چه نشو و نما دانه زمین گیری

که در گذار ندیده است ابر تصویری

مبرهن است ز شبنم ربایی خورشید

که در بساط فلک نیست دیده سیری

به هر که نیست به حق آشنا، ندارد کار

ندیده ام چو سگ نفس آشنا گیری