صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۲

گذشت عمر و نگردید پخته طینت ما

به آفتاب قیامت فتاد نوبت ما

صدای آب روان خواب را گران سازد

ز خوش عنانی عمرست خواب غفلت ما

مقام نشو و نما نیست این نشیمن پست

مگر به ریشه کند زور، نخل همت ما

کباب پرتو منت نمی توان گردید

بس است دیده بیدار، شمع خلوت ما