هوالغفور ز جوش شراب میشنوم
صریر باب بهشت از رباب میشنوم
تفاوت است میان شنیدن من و تو
تو بستن در و من فتح باب میشنوم
بر آستان خرابات چون نباشم فرش؟
که بوی زندهدلی زان تراب میشنوم
دویدن می گلرنگ را به کوچه رگ
به صد رسایی آواز آب میشنوم
صفای پردگیان خیال میبینم
صدای پای غزالان خواب میشنوم
ترانهای که سر دار از آن شود رنگین
به هرچه مینگرم بیحجاب میشنوم
صدای شهپر جبریل عشق هر ساعت
ز رخنه دل پر اضطراب میشنوم
مگر ز سیر بناگوش یار میآید؟
که بوی یاسمن از ماهتاب میشنوم
مگر ز صحبت دلهای گرم میآیی؟
که از لباس تو بوی کباب میشنوم
چه حرفهای خنک صائب از سیاهدلان
به پشتگرمی آن آفتاب میشنوم