گر در اقلیم رضا کاشانهای میداشتم
در بهشت نقد اینجا خانهای میداشتم
کرد تنهایی به من این خاکدان را دلنشین
میشدم آواره گر همخانهای میداشتم
میکشیدم قامت همچون خدنگش را به بر
چون کمان من هم اگر سر خانهای میداشتم
بیسرانجامی مرا دارد مسلمان اینچنین
میشدم کافر اگر بتخانهای میداشتم
باعث آزادی چندین دبستان طفل شد
کاش من هم طالع دیوانهای میداشتم
نامه اعمال را زین بیش میکردم سیاه
گر امید گریهٔ مستانهای میداشتم
گرد ویرانی نمیگردید از جایی بلند
در خور سیلاب اگر ویرانهای میداشتم
از نزول غم نمیشد خانه یک دل خراب
گر به قدر درد و غم کاشانهای میداشتم
آنچه از خون جگر در کاسه من کرد چرخ
جمع اگر میساختم میخانهای میداشتم
میتوانستم گره صائب به بال برق زد
گربه کشت خود امید دانهای میداشتم