موبهمو دارم به خاطر خط جانان را تمام
هیچ کس چون من ندارد حفظ قرآن را تمام
صفحه رخسار خوبان را قماش دیگرست
دیدهام چون شبنم اوراق گلستان را تمام
نیست جز خورشید تابان مومیایی ماه را
عشق کامل میکند ناقصعیاران را تمام
حسن میبالد به خود در پرده شرم و حیا
مینماید چاه و زندان ماه کنعان را تمام
باده بیپشت پیش بادهخواران نارس است
کرد خط پشت لب آن لعل خندان را تمام
نیست یک دل در جهان بیداغ عالمسوز عشق
هست در زیر نگین عالم سلیمان را تمام
نیست ممکن نیم بسمل عشق بگذارد مرا
میکنند اهل مروت زود احسان را تمام
بازگشتی نیست آتش را به شمع نیمسوز
میکند سوز محبت ناتمامان را تمام
رفت در دنیای بیحاصل سراسر عمر تو
ریختی در شوره زار این آب حیوان را تمام
میشود از صاحبان دل شکست دل درست
میکند خورشید صائب ماه تابان را تمام