صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۰۲

ناقص از کامل برد لذت ز دنیا بیشتر

دیده احول کند عیش دو بالا بیشتر

زشت راآیینه تاریک باشد پرده پوش

می رسد آزاربد گوهربه بینا بیشتر

گوشه گیران را مسلم کی گذارد روزگار؟

از گرانان می کشد آزار،عنقا بیشتر

هیچ باغ دلگشا چون جبهه واکرده نیست

می کشد صاحبدلان را دل به صحرا بیشتر

عمر در برچیدن دامن سرآمد سرو را

می کنند آزادگان وحشت ز دنیا بیشتر

چون زمین نرم از من گرد بر می آورند

می کنم هر چند بامردم مدارا بیشتر

آب گوهر می فزاید تشنگی چون آب شور

می تپد از تشنگان برخاک دریابیشتر

در سر بی مغز باشد باده را شور دگر

درنیستان می شود این شعله رعنا بیشتر

تلخ شد از کوهکن بر چشم شیرین خواب ناز

کارشیرین دل برد از کارفرما بیشتر

گشت از دشنام شوق آن لب میگون زیاد

گردد از تلخی می لعلی گوارا بیشتر

درسیاهی می توان گل چید از آب حیات

گریه راباشد اثر دامان شبها بیشتر

خانه های کهنه صائب مسکن مارست ومور

درکهنسالان بود حرص وتمنابیشتر