عمری گذشت و نامهٔ جانان نمیرسد
دیری است پیک مصر به کنعان نمیرسد
چشمی به داغ لاله عبث سرخ کردهایم
فیض سیاه کاسه به مهمان نمیرسد
دیروز سیل گریه ز طوفان گذشته بود
امروز پیک اشک به مژگان نمیرسد
در هیچ نشئه نیست که سیری نکردهایم
کیفیتی به صحبت مستان نمیرسد
با آن که حق اوست ادافهمی سخن
صائب به شعر همچو ظفرخان نمیرسد