در چمن جلوهگر آن قامت رعنا میکرد
ناله فاخته را سرو دو بالا میکرد
گر نمیبود تماشای غزالان مانع
گرد ما را که درین بادیه پیدا میکرد؟
در نظر داشت تماشای خط سبز ترا
خال روزی که در آن کنج دهان جا میکرد
دل به سررشته عیش دو جهان میپیوست
سر اگر در سر آن زلف چلیپا میکرد
پیرهن چاک برون آمده بودی امروز
تا دگر چشم که را بوی تو بینا میکرد؟
هر سر خار مرا نشتر الماسی بود
تا سپرداری من آبله پا میکرد
تیغ عریان ترا دید و ورق برگرداند
آن که دایم ز خدا عمر تمنا میکرد
گر نمیشد دل بیتاب من از غیرت آب
خشکی شانه چه با زلف چلیپا میکرد
داشت تا گوهر من در دل این دریا جای
ساحل از آب گهر جلوه دریا میکرد
صائب این آن غزل حافظ شیراز که گفت
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد