صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵۲

رو نهان از دل بی کینه نمی باید کرد

اینقدر ناز به آیینه نمی باید کرد

در جوانی ز می ناب گذشتن ستم است

شنبه خود شب آدینه نمی باید کرد

۳

می توان تا گره زلف پریشانی ساخت

دل خود را گره سینه نمی باید کرد

می برد دیده بی شرم طراوت ز عذار

جلوه بی پرده در آیینه نمی باید کرد

تا به اکسیر ریاضت نکنی خون را مشک

خرقه چون نافه ز پشمینه نمی باید کرد

۶

تشنه چشمی غم همکاسه ز دل می شوید

باده در جام سفالینه نمی باید کرد

تیغ بر مرده کشیدن ز جوانمردی نیست

غیبت مردم پیشینه نمی باید کرد

می کند فاش زبان راز نهان را صائب

دزد را محرم گنجینه نمی باید کرد