هرکجا خوبان چراغ دلبری بر میکنند
شمع را پروانه، آتش را سمندر میکنند
عشق را با ناتوانان التفات دیگرست
فربهانصافان شکار صید لاغر میکنند
آه ازین خورشیدرخساران که از تردامنی
از گریبان دگر هر صبح سر برمیکنند
غافلان را عمر در امروز و فردا میرود
عارفان امروز را فردای محشر میکنند
نامهپردازان در ایام فراق دوستان
با کدامین دست و دل یارب قلم سر میکنند
در زمین پاک خرسندی قناعتپیشگان
خاک میلیسند و استغنا به شکر میکنند
هوشیاران را غم ایام میسازد زبون
دردنوشان زود غم را خاک بر سر میکنند
پخته شو تا روز محشر ایمن از دوزخ شوی
ورنه عود خام را در کار مجمر میکنند
صحبت دریادلان صائب بهار رحمت است
موم را در یک نفس این قوم عنبر میکنند