تیشه را از خون خود فرهاد رنگین میکند
زهر غیرت مرگ را در کام شیرین میکند
در چراغ گرمخونی رحم چون روغن کند
شمع از بال و پر پروانه بالین میکند
بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران
بال بلبل را خیال دست گلچین میکند
خار خار اشتیاق گوشه دستار او
خار در پیراهن گلهای رنگین میکند
تا نهادی پا به عزم سیر بر چشم رکاب
عشرت روی زمین را خانه زین میکند
عرش و کرسی معنی در پیش پا افتادهای است
چون به وقت فکر صائب دست بالین میکند