مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۳

رو رو که از این جهان گذشتی

وز محنت و امتحان گذشتی

ای نقش شدی به سوی نقاش

وی جان سوی جان جان گذشتی

۳

بر خور هله از درخت ایمان

کز منزل بی‌امان گذشتی

در آب حیات رو چو ماهی

کز غربت خاکدان گذشتی

از برج به برج رو چو خورشید

کز انجم آسمان گذشتی

۶

زان کان که بیامدی شدی باز

زین خانه و زین دکان گذشتی

بنما ز کدام راه رفتی

الحق ز ره نهان گذشتی

بر بام جهان طواف کردی

چون آب ز ناودان گذشتی

خاموش کنون که در خموشی

از جمله خامشان گذشتی