اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را
جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را
ندارد صرفهای آیینه ما را جلا دادن
شود رسوای عالم هر که رسوا میکند ما را
تماشای بساط زودسیر عالم امکان
نظر پوشیدنی دارد که بینا میکند ما را
اگر روشنگر حیرت به حال ما نپردازد
که دیگر ساده از نقش تمنا میکند ما را؟
اگر چون قطره در دریای کثرت راه ما افتد
خیال دور گرد یار، تنها میکند ما را
به تلخی قطره ما را ز دریا ابر اگر گیرد
به شیرینی دگر در کار دریا میکند ما را
کدامین غبن ازین افزون بود ما بینیازان را؟
که چرخ بیبصیرت خرج دنیا میکند ما را
ز چشم بد خدا آن چشم میگون را نگه دارد!
که در هر گردشی مست تماشا میکند ما را
همین عشقی که روز ما ازو شب شد، اگر خواهد
به داغی آفتاب عالمآرا میکند ما را
اگر چون شانه از هر چاک، دل راهی کند پیدا
همان زلف سبکدستش ز سر وامیکند ما را
چنین معلوم شد از گوشمال آسمان صائب
که بهر محفل دیگر مهیا میکند ما را