اختراعی چنین هرآنکه نهاد
راه در داد و لیک در نگشاد
خلق را جمله کرد سرگردان
وآنچه کرد از عمل تبه کرد آن
شخص گاهی که در شمار آید
مادرش اوّلین به کار آید
بعد از آن خانهٔ نحوس و سعود
که درآمد وی از عدم به وجود
خواهران و برادران پس از آن
پس پدر تا بداریش چون جان
خانهٔ رنجها و بیماری
نکبات و بلای و دشخواری
بعد از آن خانهٔ مناکح و جفت
به در آید بدان زمان ز نهفت
چون بجَست از نهیب بند و کمند
پس ورا نِه تو خانهٔ فرزند
خانهٔ دوست و خانهٔ دشمن
بعد از این خانهها تو پی بفکن
ورنه بیهوده زین نمط کم گوی
ژاژ کم خای و پر بهانه مجوی