مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۷

مطربا اسرار ما را بازگو

قصه‌های جان فزا را بازگو

ما دهان بربسته‌ایم امروز از او

تو حدیث دلگشا را بازگو

من گران گوشم بنه رخ بر رخم

وعده آن خوش لقا را بازگو

ماجرایی رفت جان را در الست

بازگو آن ماجرا را بازگو

مخزن انا فتحنا برگشا

سر جان مصطفی را بازگو

مستجاب آمد دعای عاشقان

ای دعاگو آن دعا را بازگو

چون صلاح الدین صلاح جان ماست

آن صلاح جان‌ها را بازگو