ز من توحید می پرسی جوابت چیست خاموشی
بگفتن کی توان دانست گویم گر به جان کوشی
ز توحید ار سخن گوئی موحد گویدت خاموش
سخن اینجا نمی گنجد مقام تو است خاموشی
۳
تو پنداری که توحیدست این قولی که می گوئی
خدا را خلق می گوئی مگر بی عقل و بیهوشی
موحد او موحد او و توحید او چه می جوئی
من و تو کیستیم آخر به باطل حق چرا پوشی
معانی بدیع تو بیان علم توحید است
نه توحید است اگر گوئی که توحیدست فرموشی
۶
حدیث می چه می گوئی بهه ذوق این جام می در کش
زمانی همدم ما شو برآ از خواب خرگوشی
ز جام ساقی وحدت می توحید می نوشم
حریف نعمت الله شو بیا گر باده می نوشی