شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۴

از بود وجود خود فنا شو

رندانه بیا حریف ما شو

خواهی که تو پادشاه باشی

در حضرت پادشه گدا شو

چون اوست نوای بینوایان

دریاب نوا و بینوا شو

در بحر محیط ما قدم نه

با ما بنشین و آشنا شو

از هستی او وجود جوئی

از هستی خویشتن فنا شو

گر بندهٔ حضرت خدائی

چون بندهٔ حضرت خدا شو

خواهی که رسی به نعمت الله

ایمن ز فنا و از بقا شو