مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۷

چون دل جانا بنشین بنشین

چون جان بی‌جا بنشین بنشین

بلکا دلکا کم کن یغما

ای خوش سیما بنشین بنشین

عمری گشتی همچون کشتی

اندر دریا بنشین بنشین

افلاطونی جالینوسی

بشکن صفرا بنشین بنشین

چون می چون می تلخی تا کی

همچون حلوا بنشین بنشین

خونم خوردی تا کی گردی

یک دم بازآ بنشین بنشین

تا کی لالا سوزد ما را

بی‌او تنها بنشین بنشین

همچون میزان گشتی لرزان

همچون جوزا بنشین بنشین

دفعم جویی فردا گویی

پیش از فردا بنشین بنشین

همچون کوثر صافی خوشتر

بی‌هر سودا بنشین بنشین

یار نغزم اندر مغزم

همچون صهبا بنشین بنشین

هان ای مه رو برگو برگو

ای جان افزا بنشین بنشین