دوش رندی خلوتی خوش خالی از اغیار داشت
حورش از فردوس و غلمانش ز جنت عار داشت
شاهدش خوشتر ز غلمان زانکه غلمان دربهشت
ذکر استغفار و آن الحان موسیقار داشت
حورالقدوس والقدوس و آن زیبا سرشت
الصبوح والصبوح اوراد در اسحار داشت
اندر افتادند حالی آندو سیمین تن بهم
کاین شغب بسیار و آن دیگر شبق بسیار داشت
لب همی سودند برهم آری آن را این سزد
کاین بهلبشنگرف وآن برپشتلبزنگار داشت
نغمهای آوخ آوخ خاست زان حورا سرشت
کانچنان دلکش نوایی زخمهٔ مزمار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت
الغرض با آب غلمان چشمهسار حور را
شیوهٔ جنات تجری تحتهاالانهار داشت