هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۷ - خبردار شدن مردم از حال درویش و پیدا شدن رقیب کافرکیش بداندیش

اهل مکتب شدند واقف حال

گفتگو شد میانهٔ اطفال

زین حکایت به هم خبر گفتند

این سخن را به یکدگر گفتند

طفلکان جمله شوخ و حیله‌گرند

همچو طفلان اشک پرده‌درند

گر کسی پیش طفل گوید راز

راز او را به غیر گوید باز

عاقبت تشت او ز بام افتاد

این صدا در میان عام افتاد

همه جا این افسانه پیدا شد

عیب‌جو را بهانه پیدا شد

پندگویان ملامتش کردند

به ملامت علامتش کردند

در زه عشق جز ملامت نیست

عاشقی کوچهٔ سلامت نیست

دل گرفتار این ملامت باد

وز غم عافیت سلامت باد