سرو بهار جلوه قد دلستان کیست
پیغام فتنه، برق نگاه نهان کیست
نگذشتهست اگر ز دلم لشکر غمت
داغ جگر، نشان پی کاروان کیست
اندیشهها به حسرت تحقیق آب شد
یارب سخن نزاکت موی میان کیست
از تیشه برد سعی نفسگوی جانکنی
این بیستون اثر دل نامهربانکیست
عمری به پیچ و تاب سیهروزیام گذشت
بختم غبار طرهٔ عنبر فشان کیست
سرگرم خوشخرامی ناز است ناوکت
این مغز فتنه، کوچهرو استخوان کیست
فریاد ما به چشم سیاهت نمیرسد
باب دکان سرمهفروشان، فغان کیست
بگذارتا به عجز؟؟ بنالیم وخون شویم
جرأتفروش عرض محبت، زبان کیست
در هر کجا ز مشت خس ما نشان دهند
آتش زن و بسوز، مپرس آشیان کیست
صندلفروش ناصیهٔ عزتم چو صبح
گرد به باد رفتهام از آستان کیست
بیدل اگر نه طبع تو مشاطگی کند
آیینهدار شاهد معنی بیان کیست